شرایط و خصوصیات ولی فقیه

شرایط و خصوصیات ولی فقیه

منابع مقاله:

سخن آفتاب، سازمان تبلیغات اسلامی ؛


شرایطی که برای زمامدار ضروری است مستقیما ناشی از طبیعت طرز حکومت اسلامی است. پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر، دو شرط اساسی وجود دارد که عبارتند از:

1- علم به قانون

2- عدالت

چنانکه پس از رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - وقتی در آن کسی که باید عهده دار خلافت شود، اختلاف پیدا شد باز در اینکه مسئول امر خلافت باید فاضل باشد، هیچ گونه اختلاف نظری میان مسلمانان بروز نکرد. اختلاف فقط در دو موضوع بود:

1- چون حکومت اسلام حکومت قانون است، برای زمامدار علم به قوانین لازم می باشد، چنانکه در روایات آمده است. نه فقط برای زمامدار بلکه برای همه افراد، هر شغل یا وظیفه و مقامی داشته باشند چنین علمی ضرورت دارد. منتهی حاکم باید افضلیت علمی داشته باشد. ائمه ما برای امامت خودشان به همین مطلب استدلال کردند که امام باید فضل بر دیگران داشته باشد. اشکالاتی هم که علماء شیعه بر دیگران نموده اند در همین بوده که فلان حکم را از خلیفه پرسیدند نتوانست جواب بگوید، پس لایق خلافت و امامت نیست. فلان کار را بر خلاف احکام اسلام انجام داد، پس لایق امامت نیست. و...

قانوندانی و عدالت از نظر مسلمانان، شرط و رکن اساسی است. چیزهای دیگر در آن دخالت و ضرورت ندارد. مثلا علم به چگونگی ملائکه، علم به اینکه صانع تبارک و تعالی دارای چه اوصافی است، هیچ یک در موضوع امامت دخالت ندارد. چنانکه اگر کسی همه علوم طبیعی را بداند و تمام قوای طبیعت را کشف کند یا موسیقی را خوب بلد باشد، شایستگی خلافت را پیدا نمی کند و نه به این وسیله بر کسانی که قانون اسلام را می دانند و عادلند، نسبت به تصدی حکومت، اولویت پیدا می کند.

آنچه مربوط به خلافت است و در زمان رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - و ائمه ما - علیهم السلام - درباره آن صحبت و بحث شده و بین مسلمانان هم مسلم بوده این است که حاکم و خلیفه اولا باید احکام اسلام را بداند یعنی قانوندان باشد و ثانیا عدالت داشته، از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد. عقل همین اقتضا را دارد. زیرا حکومت اسلامی حکومت قانون است، نه خودسری و نه حکومت اشخاص بر مردم.

اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند، لایق حکومت نیست. چون اگر تقلید کند، قدرت حکومت شکسته می شود و اگر نکند، نمی تواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد. و این مسلم است که «الفقهاء حکام علی السلاطین » . سلاطین اگر تابع اسلام باشند باید به تبعیت فقها درآیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند، پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق بگیرد، نه به کسانی که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند.

البته لازم نیست که صاحب منصبان و مرزبانان و کارمندان اداری همه قوانین اسلام را بدانند و فقیه باشند، بلکه کافی است قوانین مربوط به شغل و وظیفه خویش را بدانند. چنانکه در زمان پیغمبر - صلی الله علیه و آله - و امیر المؤمنین - علیه السلام - این طور بوده است. مصدر امور باید دارای این دو امتیاز باشد، لکن معاونین و صاحب منصبان و مامورانی که به شهرستانها فرستاده می شوند، باید قوانین مربوط به کار خود را دانسته و در موارد دیگر از مصدر امر بپرسند. (1)

2- زمامدار بایستی از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصی آلوده نباشد. کسی که می خواهد ............................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

شرایط و نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام

شرایط و نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام

نشانه های ظهور چیست و آیا هر نشانه ای دلیل بر ظهور حتمی منجی عالم بشریت است؟

«ظهور» در فرهنگ مهدویت به معنای فرجام پنهان زیستی و آغاز بزرگ ترین تحول تاریخ به دست موعود امت ها و ملت ها و آخرین ذخیره الهی، حضرت مهدی علیه السلام است .

این آشکار شدن بهار بشریت و نوروز حقیقی انسانها، که آرزوی تمامی صالحان تاریخ است، تنها در علم و اراده خداوندی است .

چون آن حضرت از پس پرده پنهان زیستی ظاهر شود، همه آفرینش به شوق چنان واله و شیدا شوند که وصف ناپذیر است .

اگر چه از پاره ای سخنان معصومین علیه السلام به دست می آید که تمامی دوران زندگی حضرت مهدی علیه السلام پس از دوران غیبت، عصر ظهور است، ولی به نظر می رسد برخی کلمات دیگر از ظهور، به عنوان آغازین مرحله آن رویداد عظیم یاد نموده است و این مرحله، فقط به معنای آشکار شدن با ویژگی های خاص خود است و مراحل بعدی عبارت است از قیام و مبارزه آن حضرت با طاغیان و ستم گران و برپایی حکومت عدل و قسط بر تمامی گستره زمین .

بنابراین عصر روشن ظهور را می توان به مراحل ذیل تقسیم نمود:

1 . نخست همان مرحله ظهور و آشکار شدن است که به مجرد پاره شدن پرده غیبت حاصل می شود و پس از آن، حضرت به معرفی خویش، برنامه های الهی و جمع آوری یاران می پردازد که در این فاصله، رخدادهایی به وقوع می پیوندند .

آن گاه که همه اهل زمین نسبت به امام علیه السلام شناخت پیدا کردند و حجت بر همگان تمام گشت، یاران او از سراسر گیتی گرد می آیند و صف حق از باطل جدا می شود .

2 . در این مرحله نوبت به قیام و مبارزه با ...............................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

علل غیبت امام زمان(عج)چیست؟

علل غیبت امام زمان(عج)چیست؟

غیبت امام زمان (عج)از اموری است که عقل بشر به تنهایی از کشف همه ی اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولی باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّی عن عباده فایّاک والشّک فی أمر الله فهو کفر[1]; ای جابر! (غیبت امام زمان) سرّی از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است.

عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.

عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟

فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.

عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟

فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[2]

بنابراین، نمی توان به همه ی اسرار غیبت آن حضرت پی برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:

.................................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

علت شهادت حضرت علی(سلام الله علیه)

علت شهادت حضرت علی(سلام الله علیه)

پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حكمیّت؛ و بعد از به وقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج كه حضرت على(علیه‎السلام) را تكفیر كرده بودند تصمیم گرفتند تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیان و سران حكومتى را ترور نمایند.

یكى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود كه ترور امیرالمؤمنین، امام على(علیه‎السلام) را در كوفه؛ و دیگرى بَرك بن عبدالله كه او ترور معاویه را در شام؛ و سومین نفر عمر بن بكر، که ترور عمرو بن عاص را در مدینه به عهده گرفت .

و بعد از آن كه هر سه منافق، هم قسم شدند كه یا كشته شوند یا هدف شوم خود را به اجراء درآورند، هر كدام به سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.

و عبدالرّحمن پس از آن وارد كوفه شد، روزى در یكى از كوچه‎هاى كوفه، زنى را به نام قُطّام كه پدرش در جنگ نهروان كشته شده بود ملاقات كرد.

و چون قطّام، زنى بسیار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد.

قطّام در پاسخ گفت: در صورتى با پیشنهاد تو موافقت مى‎كنم كه سه هزار درهم و یك غلام مهریه‎ام قرار دهى، مشروط بر آن كه علىّ ابن ابى طالب را نیز به قتل برسانى .

عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مى‎پذیرم؛ لیكن مرا از قتل علىّ معاف دار.

قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همه مهمتر است؛ و اگر مى‎خواهى به كام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.

عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من به كوفه نیامده‎ام، مگر..........

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

منظور از آسمان ها و زمین های هفت گانه چیست؟

منظور از آسمان ها و زمین های هفت گانه چیست؟

آیه ۱۲ سوره طلاق مى فرمايد: «خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد» (اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوات).

«و از زمين نيز همانند آن» (وَ مِنَ الاْ َرْضِ مِثْلَهُنَّ).

يعنى همان گونه كه آسمان ها «هفتگانه»اند زمين ها نيز هفتگانه مى باشند، و اين تنها آيه اى از قرآن مجيد است كه اشاره به زمين هاى هفتگانه مى كند.

اكنون ببينيم منظور از اين آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى مشابه آن چيست؟

ممكن است، منظور از عدد هفت، همان كثرت باشد; زيرا اين تعبير در قرآن مجيد و غير آن، گاه به معنى كثرت آمده است، مثلاً مى گوئيم: اگر هفت دريا را هم بياورى كافى نيست.

بنابراين، منظور از هفت آسمان و هفت زمين، تعداد عظيم و كثير كواكب آسمانى و كراتى مشابه زمين است.

اما، اگر عدد هفت را براى «تعداد» و شماره بدانيم، مفهوم آن وجود هفت آسمان مى شود، و با توجه به آيه 6 سوره «صافات» كه .......................

 لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

جايگاه نفس كجاست؟

پرسش :

با وجود اينكه فكر و اراده وابسته به نفس است و وجود نفس مستقل از آنها، جايگاه نفس كجاست؟

پاسخ :

پاسخ در چند محور ارائه مي شود:
اگر خود نفس بخوبي شناخته شود بسياري از پرسش هاي مرتبط با آن پاسخ خود را دريافت خواهد كرد. قبل از ارائه تعريفي از نفس لازم است اشاره شود كه شناخت نفس جزء پيچيده ترين مسايل فلسفي و معارف الهي محسوب مي شود و حكماي بزرگ دربارة نفس ديدگاه هاي متعدد و مختلف ارائه كرده اند. كه در اين جا از مجموع سخنان آنها تعريفي دربارة نفس ارائه مي شود: مفهوم نفس به طور اجمال عبارت از قوه اي است كه در جسم موجود است يا به آن تعلق مي گيرد و منشاء آثار گوناگون مي گردد. توضيح آن كه برخي از اجسام داراي آثار يكنواخت اند مثلاً آتش هموراه داراي اثر سوزندگي يا ايجاد حرارت است. يا مثلاً يخ همواره سرد است و مانند آن. اما برخي اجسام آثار گوناگون از آنها ظهور مي كند مثلاً انسان آثار مختلف ادراكي و تحريكي دارد همه اين آثار گوناگون از يك مبداء سرچشمه مي گيرد كه نام آن (نفس) است.[1]
2. نكتة دوم دربارة چيستي حقيقت و ماهيت نفس است در اين باره فلاسفه ديدگاه هايي كاملاً متفاوت ارائه كرده اند مثلاً قبل از صدالمتألهين حكما بر آن بودند كه نفس در حدوث و بقاء مجرد است يعني ........................

 لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

آيا آفت‎ها، مصيبت‎ها، تفاوت‎ها و باقي شرور با عدالت الهي سازگاري دارد؟

آيا آفت‎ها، مصيبت‎ها، تفاوت‎ها و باقي شرور با عدالت الهي سازگاري دارد؟

پرسش :

آيا آفت‎ها، مصيبت‎ها، تفاوت‎ها و باقي شرور با عدالت الهي سازگاري دارد؟

پاسخ :
در مسئله ى عدل الهى چندين پرسش در باب تبعيض ها، تفاوت ها، فناها، نيستى ها، آفات، مصيبت ها، نقص ها و بلاها و ساير شرور طبيعى و غير طبيعى مطرح است كه در حد توان اين نوشتار به آنها خواهيم پرداخت. انديشمندان در حل اين شبهات دو روى كرد را انتخاب كرده اند:
نخستين روى كرد، از منظر درون دينى و ايمان دينى است كه عبارت است از اين كه خداوند عالم، قادر و حكيم است و هيچ يك از منشأها و انگيزه هاى ظلم، چون: عجز، نادانى، ناتوانى، عقده هاى روانى و مانند اين ها را ندارد; بنابراين، دليلى ندارد تا به كسى ظلم نمايد; و حكمت اين ناملايمات كه با عنوان شرور مورد بحث قرار مى گيرند، از دامنه ى علم ما خارج است. بدون شك فلسفه و حكمتى در آنها هست كه از ما پنهان اند.
روى كرد دوم، از منظر برون دينى و فلسفى است كه مشتمل بر جواب هاى ذيل است:

ادامه نوشته

آيا با نفخ در صور همه مي‏ميرند، حتي ملائكه؟

پرسش :

آيا با نفخ در صور همه مي‏ميرند، حتي ملائكه؟ در اين صورت مرگ ملائكه به چه معني است؟

پاسخ :

‌در اين رابطه معمولاً آياتي مثل:"و يوم ينفخ في الصور ففزع من في السماوات و من في الارض الاَّ من شاءاللَّه..."(8) روزي كه در صور دميده مي‏شود آنان كه در آسمان و زمين هستند به بي‏تابي و فزع در مي‏آيند، جز آن‏كه خدا بخواهد.
و آيه: "و نفخ في الصور فصعق من في السموات و من في الارض الاَّ من شاءاللَّه ثم نفخ منه اخري فاذا هم قيام ينظرون"(9). و در صور دميده مي‏شود، آن‏گاه اهل آسمان و زمين همه مدهوش مي‏شوند جز آن‏كس كه خدا بخواهد. سپس بار ديگر در صور دميده مي‏شود، كه ناگهان همه به پا ايستاده و نگران و منتظر خواهند بود. اشاره مي‏شود.
در رابطه با اين آيات و چگونگي مرگ مخلوقات و پايان زندگي دنيا، نكاتي قابل ذكر است.
1- در آيات از لفظ "صعق" و "فزع" استفاده كرده نه "موت"، زيرا "موت" لفظي است كه بر خروج روح از بدن اطلاق مي‏شود، در حالي كه "صعق" و "فزع" همه موجودات آسمان و زمين (از جمله ملائكه و ارواح) را نيز شامل مي‏گردد؛ برخلاف "موت".
بنابراين، اگر مراد پرسش كننده عزيز از مرگ ملائكه، خارج شدن آن‏ها از عالم دنيا و وارد شدن به عالم آخرت باشد، پاسخ مثبت است، به اين معني كه ملائكه نيز با نفخ صور .................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

نفخ صور چند بار انجام مى‏شود؟

نفخ صور چند بار انجام مى‏شود؟

كتاب: ترجمه الميزان، ج 17، ص 443

نويسنده: علامه طباطبايى

مقدمه:

يكى از وقايع روز قيامت نفخ صور است كه در آيات به آن اشاره شده است اما راجع به اينكه چند بار «نفخ صور» انجام مى‏پذيرد نظريات مختلفى است كه در اين مقاله، اين موضوع بررسى شده است.

"و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الأرض الا من شاء الله..."

ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مى‏گيرد، يك بار براى اينكه همه جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند.و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت (ع)، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) برمى‏آيد، هر چند كه بعضى ديگر از ................................

 

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

حيات برزخي به چه كيفيتي است؟

پرسش :

حيات برزخي به چه كيفيتي است؟

پاسخ :

روح بعد از پايان زندگي دنيا در جسم لطيفي قرار مي‏گيرد كه از بسياري عوارض جسم مادي بر كنار است.
ولي از آن نظر كه شبيه اين جسم مادي است به آن بدن مثالي مي‏گويند. كه نه كاملاً مجرد است و نه مادي محض. بلكه يك نوع "تجرد برزخي" است. البته همانگونه كه درك حقيقت زندگي عالم آخرت براي ما اسيران زندان عالم ماده غير ممكن است، آگاهي از جهان برزخ به طور كامل نيز ممكن نيست چون جهاني است محيط بر دنيا و بالاتر از آن.
ولي با استناد به برخي از روايات و كلمات دانشمندان مي‏توان آن را به حالت خواب تشبيه كرد. در خوابهاي راستين روح انسان به نقاط مختلف پرواز مي‏كند و مناظري را مي‏بيند و لذت مي‏برد و گاه متألم مي‏شود.(1)
پس انسان داراي روح مجرد است و بعد از مرگ وارد عالم برزخ شده و تا قيامت در آنجا مي‏ماند و در اين مدت يا متنعّم به نعمتهاي برزخي است و يا معذّب به عذاب برزخي.
انسان در عالم برزخ زنده در سير و سلوك به سمت خداوند است با بدني مناسب با عالم برزخ كه خدا به او عطا كرده كه او همين شخص دنيائي است و از علم و شعور مناسب با آن عالم و بدن برخوردار است. بنابراين علم و آگاهي گاهي از راه درس خواندن و... فراهم مي‏شود و گاهي از راه تهذيب نفس و اين علم و حيات در برزخ وجود دارد.(2)
قرآن فرموده: برزخي هست كه گروهي در نعمت اند مثل شهداء(3) و گروهي در عذابند مثل فرعون...(4)
ولي وارد جزئيات آن نشده است، جزئيات را روايات مشخص كرده است.(5)
رواياتي دلالت بر نوعي حيات برزخي مي‏كنند كه...........................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

گذشت زمان در عالم برزخ

پرسش :

وقتي انسان وارد عالم برزخ مي شود و بايد تا قيامت در آنجا بماند، آيا اين مدت زمان طولاني و گذشت زمان را با روحش حسّ مي كند؟

پاسخ :

انسان با انتقال به برزخ از حقائقي آگاه مي شود و آن حقائق را با روحش كه يك نحوه اتّحادي با بدن مثالي دارد ادراك مي كند. مثلاً در هنگام مرگ متوجه مي شود كه امور دنيوي و آن رسوم و عاداتي كه در دنيا به آنها مقيّد بود اوهامي بيش نبوده است آنچه را كه ملك خود و مال خود مي دانسته و بدان تفاخر مي كرد، همه پوچ و هيچ شده اند و هيچ گونه اثري براي او ندارد. اگر رياستي داشته و به واسطه آن رياست بر ديگران تكبر مي ورزيده، الآن همه و همه به يكباره از بين رفتند و هيچ چيزي از آن تفاخر و تكبّر و رياست براي او باقي نمانده است.[1]
چون عالم برزخ عالمي است مجرّد از ماده لذا نسبت به عالم ماده (دنيا) از لطافت بيشتري برخوردار است، تأثير عذاب و لذت نعمات بر جان آدمي در برزخ به مراتب قوي تر از عالم دنياست درست شبيه عالم خواب كه مناظر زيبايي كه آدمي در خواب و رؤيا مي بيند گاهي بر زبان نمي آيد و مناظر وحشتناكي هم كه در خواب ديده مي شود گاهي نظيري در عالم دنيا ندارند.[2]
پس انسان در عالم برزخ حقايقي را ادراك مي كند، حال به اين نكته مي رسيم كه .........

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

برهان نظم

برهان نظم
یكی از راههای عقلی و در عین حال ساده و عمومی خداشناسی، راه تفكر در نظام آفرینش است. این راه در قرآن كریم و احادیث اسلامی مورد اهتمام واقع شده است، چنان كه پیوسته مورد توجه متكلمان نیز بوده است و در دوره معاصر،‌ اهمیت بیشتر یافته است.[1]
تعریف و اقسام نظم
نظم عبارت است از نوعی رابطه میان دو یا چند چیز. در نظم ارتباط و وابستگی، میان اجزاء یك پدیده، یا افراد یك ماهیت برقرار است. بدین جهت نظم با اصل علیت ملازمه دارد. یعنی هر جا نظم برقرار است، رابطه علیت نیز حاكم است. رابطه علیت كه در نظم وجود دارد، گاهی از جنبه فاعلی مورد توجه واقع می‎شود، و گاهی از جنبه غایی. در صورت نخست نظم را «نظم علی و معلولی» (علت فاعلی) نامند، و در صورت دوم، نظم را «نظم غایی» (علت غایی) گویند. رابطه ابر و باد و باران و لطافت هوا و نظم موجود میان آنها از قسم نخست است. و رابطه میان قرنیه، شبكیه، عنبیه، و دیگر اجزای تشكیل دهنده دستگاه بینایی از قسم دوم است، یعنی رابطه و نظم ارگانیك این اجزاء در شرایط خاص،‌عمل دیدن را به دنبال دارد. دیدن، غایت آن ارتباط ویژه است.
گونه دیگری از نظم نیز وجود دارد كه آن را «نظم استحسانی» یا نظم صوری و ساختاری ............................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

آيا قضا و قدر الهي با اختيار و ارادة انسان سازگاري دارند؟

پرسش :

آيا قضا و قدر الهي با اختيار و ارادة انسان سازگاري دارند؟

پاسخ :

مسئله ى قضا و قدر الهى، يكى ديگر از مسائل بسيار مهم و از اعتقادات اساسى تمام اديان آسمانى است كه در افعال الهى مطرح مى شود و گرفتار بدفهمى ها و كج فهمى هاى فراوانى شده است. اين بحث در صدر اسلام نيز در معرض شبهات فراوانى قرار گرفت; برخى آن را خوراكِ مسلكِ جبرى خود قرار دادند و فرقه ى منحرفِ كلامىِ جبرگرايى را ابداع كردند; و پاره اى از سياست مداران، براى رسيدن به اهداف پليد خود، با تفسير غلط از قضا و قدر، سياست مدارى و حكومت مدارى نمودند و دسته ى ديگرى كه معتقد به وجود اختيار و اراده ى انسان بودند، دست از اعتقاد به قضا و قدر شستند، يا به تأويل هاى نادرست پرداختند. قبل از ورود به بحث قضا و قدر و تفسير صحيح آن، توجه به آيات قرآن ضرورت دارد:
الف) آيات مربوط به قدر الهى
1. تقدير عموم مخلوقات:
(وَخَلَقَ كُلَّ شَيْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً);[1] و همه ى موجودات را آفريد و اندازه ى هر چيز را معين فرمود.
2. تقدير خورشيد:
(وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ);[2] و خورشيد بر مدار معين خود حركت مى كند. اين اندازه گيرىِ خداوند داناى مقتدر است.
3. تقدير ماه:
(وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ);[3] و گردش ماه را در منازل معين مقدر كرديم، تا مانند شاخه ى خرما باز گردد.
...................................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

هدف از خلقت انسان و این نظام هستی چیست‌؟

الف‌) هدف از خلقت انسان و این نظام هستی چیست‌؟ ب‌) آیا زندگی این جهان می‌تواند هدف از آفرینش انسان باشد؟

الف‌) صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونه‌ای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد; یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است‌، انسانی که از مادة زمینی خلق شده‌، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده‌، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید.
خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینة رشد انسان را فراهم می‌آورد.
این پرسش‌، سابقة دیرینه‌ای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی‌، برای همگان مطرح است‌. غالب انسان‌ها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسان‌ها چیست‌؟
این پرسش برای افرادی به صورت یک عقدة "لاینحل‌" در می‌آید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر می‌نمایند و مرگ را پایان زندگی بشر می‌دانند و عالمی به نام "رستاخیز" و سرایی به عنوان "آخرت‌" را نمی‌پذیرند; امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان‌، منزلی از منازل زندگی بشر می‌دانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت می‌دانند، پاسخ به این پرسش‌، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی‌، جست‌وجو می‌کنند و می‌گویند:..............................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

راز و رمز تحدی در قرآن چیست ؟

راز و رمز تحدی در قرآن چیست ؟

پرسش: راز و رمز تحدی در قرآن چیست ؟
پاسخ: امر به «تحدی»، یعنی دعوت به مبارزه، نسبت به آوردن مجموع، ده سوره و یا حتی یك سوره از قرآن كریم.
خداوند متعال در آیات فراوانی، دعوت به «تحدی» كرده است كه بعضی از این آیات عبارتند از: «اسراء، 88; هود، 13 ـ 14; یونس، 38; بقره، 23»; مثلا در یكی از این آیات فرموده است: «قُل لَّـئِنِ اجْتَمَعَتِ الانسُ وَ الْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْءَانِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیرًا; (اسراء، 88) بگو: اگر تمام جن و انس، اجتماع كنند تا كتابی مانند قرآن بیاورند، نمی توانند; اگرچه با هم همكاری كنند و همه امكانات را در این راه به كار گیرند.»
این آیات، تمام جهانیان و مراكز علمی دنیا را به سوی این مبارزه دعوت می كند.[1]


خداوند متعال می فرماید: «وَ إِن كُنتُمْ فِی رَیْب مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَة مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَـدِقِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَـفِرِینَ; (بقره، 23و24) و اگر در آن چه بر بنده خود نازل كردیم شك دارید، پس ـ اگر راست می گویید ـ سوره ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر خدا ـ فرا خوانید. پس اگر نكردید ـ و هرگز نمی توانید كرد ـ از آن آتشی كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و برای كافران آماده شده، بپرهیزید».
خداوند متعال در این آیات، تصریح دارد كه........................................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

رابطه اراده خدا واختیار انسان

خداوند می‌فرماید: "شما اراده نمی‌کنید، بلکه تنها خداست که اراده می‌کند." آیا این با اختیار انسان مغایرت ندارد؟

همه حوادث جهان‌، حتی اعمال و افعال ما، خواه حسنه باشد یا سیئه‌، از یک نظر مربوط به خداست‌; زیرا او است که به ما قدرت داده و اختیار و آزادی اراده بخشیده است‌; بنابراین آن‌چه ما اختیار می‌کنیم و با آزادی اراده انتخاب می‌نماییم‌، خلاف خواست خدا نیست و این همان توحید افعالی پروردگار است‌، ولی در عین حال اعمال ما به ما نسبت داده می‌شود و این انتساب طولی است نه عرضی‌، زیرا عامل تعیین کنندة عمل‌، اراده و اختیار ماست و به همین دلیل ما در برابر اعمال‌مان مسؤولیم و استناد اعمال ما به خدا، آن چنان که اشاره شد، از ما سلب مسؤولیت نمی‌کند.
زیرا فعل و اختیار انسان در طول خواست و ارادة خداوند است به این معنا که خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب را داشته باشد; یعنی خداوند خواسته است که انسان آزاد و مختار باشد و در میان دو راه نیک و بد هر یک را که خواست به خواست خویش برگزیند و به سعادت یا شقاوت اختیاری برسد. پس هر یک را گزینش کرد از نظر تکوینی ................................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

راه عملي بيرون راندن افكار شيطاني يا افكاري كه برخاسته از نفس اماره است چيست؟



راه عملي بيرون راندن افكار شيطاني يا افكاري كه برخاسته از نفس اماره است چيست؟



افكار بد و آلوده بدون شك امرى مذموم و نامطلوب است و بايد به اين نكته توجه داشت كه افكار ذهنى انسان خود نوعى عمل محسوب مى‏شوند كه اعمال درونى و يا جوانحى ناميده مى‏شوند در مقابل اعمال خارجى كه توسط اعضاى انسان مثل دست و پا و چشم و گوش و زبان انجام مى‏شود و به آنها اعمال جوارحى گفته مى‏شود.
اولياى الهى در اثر توجه كامل به مبدأ قدرت و هستى و خداوند را در تمام حالات حاضر و ناظر اعمال ديدن حتى فكر گناه و انديشه بد نيز در آنها راه نمى‏يابد تا چه رسد به گناه بيرونى و خارجى ولى چنين توجهى براى ما عملاً ممكن نيست و لذا گاهى اوقات در اثر غفلت ازياد خداوند و فراموش كردن حضور او گاهى افكار آلوده به ذهنمان خطور مى‏كند ولى خداوند متعال كه به همه اعمال درونى و بيرونى ما آگاه است به لطف و كرمش اين گونه افكار ناشايست را برما مى‏بخشد و اگر لطف او نمى‏بود استحقاق عقاب و مجازات را بر چنين افكارى داشتيم چون او تبارك و تعالى از سوداى قلب ما و پنهان‏ترين خطورات قلبى ما كه گاهى خود نيز از آن بى خبريم آگاه است چنانچه در آيه 284 بقره مى‏فرمايد: «و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله؛ امور درونى و افكار و نيات شما بر خداوند آشكار است چه آنها را پنهان كنيد و چه آشكار سازيد و خداوند در مورد آنها از شما حسابرسى مى‏كند».
البته روايات متعددى كه مى‏گويند: فكر گناه، گناه نيست در حكم استثناء از اين آيه كريمه است و احتمال دارد بگويد مورد آيه آن گونه افكارى است كه خود نوعى عمل قلبى به شمار مى‏آيند در مقابل اعمالى كه فكر مقدمه انجام در خارج و بيرون است مثلاً سوء ظن گناه است كه مربوط به درون و قلب و فكر انسان است و مستقيما ربطى به بيرون و خارج ندارد و بر خلاف حسادت كه ظهور آن در خارج گناه است ولى فكر درونى ........................

لطفاً به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته